چگونه ۱۲ قدم CoDA زندگیام را تغییر داد.
از دوازده قدم CoDA سپاسگزارم به خاطر اینکه اکنون من یک شخص جدیدم و ماهیت بیماریام را درک میکنم. این یک بیماری روحانی است و دوازده قدم، یک برنامه روحانی که برای بهبودی من بهترین است. بیماری روحانی من فقط با ارتباط دوباره با نیروی برتر بهبود مییابد. الان میفهمم که هیچچیز و هیچکس جای خدا را نمیگیرد.
من در خانوادهای بزرگ شدم که یک پدر الکلی و یک مادر هموابسته داشتم. بهعنوان یک بچه از پدرم متنفر بودم چون الکل مصرف میکرد، آدمهای ناباب به خانه میآورد و مادرم را کتک میزد. میخواستم از مادرم مراقبت کنم برای همین خیلی از پدرم متنفر بودم و دوست داشتم که بمیرد. زمانی که بچه بودم نیازهایم برای امنیت و محبت، در خانه تأمین نمیشد. خودم همینطوری بزرگ شدم، نیازهایم را یجورایی تأمین میکردم و با ورزش و درس خواندن تایید میگرفتم. در همهچیز عالی بودم و میخواستم هر کاری انجام دهم؛ بنابراین همیشه در حال تکاپو بودم. آشفتگی، حواسپرتی و خیالبافی تمام چیزهایی بود که چهل سال اول زندگیام را تعریف کرده بود. در ۴۰ سالگی به ته خط رسیدم و این زمانی بودم که با یک معتاد وارد رابطه شدم و همانجا بود که گیر کردم و متوجه شدم که زندگیام غیرقابلکنترل شده است. درد و رنج روحی من آنقدر زیاد شده بود که به دنبال کمک رفتم. انجمن دوازدهقدمی را پیدا کردم که عملاً نیرویی برتر بود.
بیماری روحی من چگونه آغاز شد؟ مادرم یک فرد مذهبی بود اما من نتوانستم از آن بهرهای ببرم. نمیتوانستم مانند او از اعتقاداتم کمک بگیرم. من از مادرم نیاموختم که خدا میتواند به من کمک کند. من از خدا دور شده بودم چون فقط از او میخواستم که از مادرم محافظت کند. در ۴۰ سالگی از طریق دوازده قدم به خدا وصل و تسلیم نیروی برترم شدم. از اینکه برای مادرم و دیگر شریکهای عاطفیام ناجی باشم دست برداشتم و متوجه شدم اینقدر آسیبپذیر هستم که نیاز است مراقب خودم باشم. دوازده قدم چهارچوب زندگی مرا تعیین کرد. بالاخره توانستم رها کنم چون میدانستم خدا از من حمایت میکند.
اکنون مادرم و من یک اعتقاد مشترک داریم و از صحبت در مورد لطف خداوند لذت میبریم که هر دو توانستیم از زندگی با معتادان نجات پیدا کنیم. این مثل یک تسکین و آرامش بیاندازه است که شکرگزار همهچیز باشیم بهجای اینکه همهچیز را کنترل کنیم. آرزو میکنم که تمام اینها را وقتیکه بچه بودم مادرم به من آموخته بود؛ شاید او تلاش میکرد، ولی من پذیرا نبودم. واقعاً چیزی یادم نمیآید. تنها چیزی که میدانم این است که دوازده قدم در بزرگسالی یک فرصت به من داد. من برای بچگیای که هیچوقت نداشتم خیلی گریستم اما حداقل از نیمه دوم زندگیام لذت میبرم. دوازده قدم CoDA مسیر یک زندگی شاد را به من نشان میدهد. باقیمانده زندگیام را در ملکوت شفابخش نیروی برتر خواهم بود و من بخشی از انجمن CODA خواهم بود که میخواهد بیاموزم چگونه روابط سالم و برمبنای عشق داشته باشم و این درست همان چیزی است که من میخواهم. من در یک سفر روحانی با دیگر دوستان هموابستهام هستم که بهسوی منبع خوشبختی درحرکت هستیم.
Bo. S
How the CoDA Twelve Steps Changed My Life.
I am a new person thanks to the Twelve Steps for I understand the nature of my disease now. It is a spiritual disease and the Twelve Steps is a spiritual program, which is perfect to heal my ailment. My spiritual disease can only be healed by reconnecting me with a Higher Power. I understand now that nothing and no one can replace God.
I grew up in a home with an alcoholic father and a codependent mother. As a child I resented my father for drinking, bringing trash home, and beating my mother. I wanted to protect my mother, so I hated my father passionately and I wanted him dead. My emotional needs for safety and affection were not met at home when I was a child. I grew up raising myself, stuffing my feelings, seeking approval in sports and academia. I excelled in everything and I wanted to do everything, so I was on the go all the time. Chaos, distraction, romancing, and no rest best characterize the first forty years of my life.
And then, at 40, I hit bottom when I entered a relationship with an addict, and I got stuck there looking at my life spinning out of control. The emotional suffering was so immense that I went looking for help. I found the Twelve Steps community, which was a Higher Power in action.
How did my spiritual disease start? My mother was a religious devotee and I did not benefit from that at all. I did not find help in faith as she did. I did not learn from her that God could come to my aid. I was disconnected from God because I was playing God saving my mother. At 40 years old, I connected with God through the Twelve Steps and I surrendered my power. Finally, I got a break from playing a savior not only to my mother but also all my romantic partners, and I was able to become vulnerable enough to be saved myself. The Twelve Steps gave me a framework for my life. I was finally allowed to let go because God had my back.
My mother and I share faith now and enjoy talking about the grace that we both found to save us from living with addicts. It was such a great relief to start praying about everything instead of controlling everything. I wished my mother taught all this when I was a child. Maybe she tried but I was not receptive. I simply do not remember. All I know is that the Twelve Steps gave me a respite in my adulthood.
I cried a river over a childhood that I never had, but I will at least enjoy the second half of my life. The Twelve Steps of CoDA clearly show me the way to a happy life. I will be in Higher Power’s divine therapy for the rest of my life and I will be part of the CoDA community that wants to learn how to have healthy loving relationships just as I do. I am on a spiritual journey with my codependent fellow travelers to a source of happiness.
Bo S. – ۷/۴
ترجمهشده توسط کمیته نشریات شورای منطقه CoDA ایران
خط خدماتی کمیته نشریات: ۰۹۹۱۴۲۸۸۰۳۰
خط خدماتی آدرس جلسات ایران: ۰۹۳۹۳۸۹۱۰۶۴
کانال تلگرام: @CoDAir